اوقات شرعی تهران
اذان صبح ۰۳:۳۳:۳۷
اذان ظهر ۱۲:۰۲:۰۵
اذان مغرب ۱۹:۱۳:۱۳
طلوع آفتاب ۰۵:۰۸:۵۵
غروب آفتاب ۱۸:۵۳:۴۳
نیمه شب ۲۳:۱۴:۱۰
قیمت سکه و ارز
۱۳۹۳/۰۴/۰۴ - ۱۳:۰۶
گزارش تحلیلی «سراج 24» از تقابل دو جریان فکری در عرصه سیاست خارجی

«مبارزه دائمی با طاغوت» کلیدواژه جریان اسلام ناب محمدی(ص)/ ادامه حیات «اسلام آمریکایی»؛ خزنده و پنهانی!

ریشه اختلافات کنونی در مسأله سیاست خارجی، دعوا بر سر تنش‌زدایی یا پاینبدی بر اصول انقلابی، رابطه با آمریکا یا مبارزه با آمریکا مسائل جدیدالاختراع نیستند که ناگهانی در فضای سیاسی این سال‌ها سر باز کرده باشند. برای ریشه‌یابی این اختلافات باید به دوران انقلاب یا حتی قبلتر از آن رجوع کرد.

«مبارزه دائمی با طاغوت» کلیدواژه جریان اسلام ناب محمدی(ص)/ ادامه حیات «اسلام آمریکایی»؛ خزنده و پنهانی!

به گزارش «سراج24»، "چرا ایران باید از فلسطین دفاع کند و به بهای این دفاع برای خود دشمن‌تراشی کند؟". "چرا باید  در حمایت از لبنان و سوریه هزینه داد؟". "ایران برای ایرانیان است نه برای عرب‌های منطقه" "چرا باید با آمریکا دشمنی کرد؟" و...... صدها جمله از این دست مطالبی است که در تاریخ انقلاب اسلامی بارها از تریبون‌های مختلف به گوش رسیده است، به طوری که باید اذعان کرد "یک جریان دائمی اجتماعی و سیاسی" در جمهوری اسلامی وجود دارد که همیشه منتقد جدی سیاست‌ خارجی ارزشی بوده است. اما پیشینه این جریان کجاست؟ چگونه در تاریخ انقلاب اسلامی به حیات خود ادامه داد؟ و نسبت این تفکر با واقعیت چیست؟ سوالاتی که قصد داریم در این یادداشت به آن بپردازیم.

ریشه اختلافات کنونی در مسأله سیاست خارجی، دعوا بر سر تنش‌زدایی یا پاینبدی بر اصول انقلابی، رابطه با آمریکا یا مبارزه با آمریکا مسائل جدیدالاختراع نیستند که ناگهانی در فضای سیاسی این سال‌ها سر باز کرده باشند. برای ریشه‌یابی این اختلافات باید به دوران انقلاب یا حتی قبلتر از آن رجوع کرد.

 همان بدو انقلاب، نیروهای مسلمان دارای دو شیوه برداشت و فهم از "اسلام" بودند که این دو مبنا و برداشت متفاوت آغازگر اختلاف در نحوه عمل شد. شهید بهشتی در بهن ماه سال 59 یعنی تنها دو سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی طی نامه‌ای به حضرت امام(ره) ضمن گلایه از وضع موجود در کشور به تشریح مشخصات این دو جریان فکری در برداشت از اسلام می‌پردازد. موشکافی شهید بهشتی آن چنان دقیق است که مطالعه این نامه گویی تشریح اوضاع سیاسی کنونی کشور ما است.

شهید بهشتی در بخشی از این نامه خطاب به حضرت امام می‌نویسد:

«سنگینی وظیفه، فرزندتان را بر آن داشت که این نامه را به حضورتان بنویسد و حقایقی را به عرضتان برساند..

دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط می شود. یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد، اجتهادی که در عین زنده بودن و پویا بودن باید سخت ملتزم به وحی و تعبد در برابر کتاب و سنت باشد.

بینش دیگر در پی اندیشه ها و برداشت های بینابین، که نه به کلی از وحی بریده است و نه آنچنان که باید و شاید در برابر آن متعبد و پای بند، و گفته ها و نوشته ها و کرده ها بر این موضع بینابین گواه است.

بینش اول در برابر بیگانگان و هجوم تبلیغاتی و سیاسی و اقتصادی و نظامی آنها سخت به توکل بر خدا و اعتماد به نفس و تکیه بر توان امت اسلامی و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوری ها یا دلسوزی های بیگانگان معتقد و ملتزم.

بینش دیگر، هر چند دلش همین را می خواهد و زبانش همین را می گوید و قلمش همین را می نویسد، اما چون همه مختصات لازم برای پیمودن این راه دشوار را ندارد در عمل لرزان و لغزان.

بینش اول به نظام و شیوه ای برای زندگی امت ما معتقد است که در عین گشودن راه به سوی همه نوع پیشرفت و ترقی، مانع حل شدن مسلمان ها در دستاوردهای شرق یا غرب باشد و آنان را بر فرهنگ و نظام ارزشی اصیل و مستقل اسلام استوار دارد.

بینش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزش های آن جامعه رابه راهی می کشاند که خود به خود درها را به روی ارزش های بیگانه از اسلام و بلکه ضد اسلام می گشاید.

بینش اول روی شرایطی در گزینش مسئولان تکیه می کند که جامعه را به سوی امامت متقین و گسترش این امامت بر همه سطوح راه می برد.

بینش دیگر بیشتر روی شرایطی تکیه می کند که خود به خود راه را برای نفوذ بی مبالات ها یا کم مبالات ها در همه سطوح مدیریت امت اسلامی و حاکم شدن آنها بر سرنوشت انقلاب هموار می سازد.».

به این ترتیب از ابتدای تشکیل جمهوری اسلامی شاهد دو جریان عمده سیاسی و اجتماعی هستیم که هر کدام طرفدار "دو اسلام" و "دو جمهوری اسلامی" متفاوت هستند و به تبع دو چهره از امام امت را به مردم معرفی می‌کنند.

بعدها حضرت امام(ره) با شناخت دقیق این دو جریان و احاطه کامل بر لغزش‌های فکری و عملی یکی از این دو جریان  به معرفی این دو مکتب فکری پرداختند و با مطرح کردن "اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه و آله وسلم)" و "اسلام آمریکایی" در ادبیات سیاسی کشور سعی در شناساندن شاخصه‌های این دو مکتب کردند. امام با زدن مهر آمریکایی بر پیشانی یکی از این دو جریان، خطر جریان التقاطی اسلامی را به مردم شناساندند. به این ترتیب باید ریشه تفکرات غیرارزشی و غیرآرمان‌خواهانه در سیاست خارجی را که هر از گاهی در کشور سر بر می‌آورد در پیشینه تفکر "اسلام آمریکایی" جست و جو کرد.

پس تاکنون به سوال اول که پیشینه تاریخی جریان "سیاست خارجی غیرارزشی" بود، جواب داده شد. اما سوال دوم این است که این جریان چگونه در تاریخ انقلاب اسلامی به حیات خود ادامه داد؟

چهره‌های "آشکارتر" و "صریح‌تر" این جریان که شناسایی  آنان چندان کار سختی نبود و به صراحت مواضع خود را بیان میکردند، در جریان طبیعی پیشروی انقلاب خود به خود حذف شدند.

مهندس بازرگان از جمله این افراد بود. آیت‌الله مهدوی کنی در خاطرات خود می‌نویسد : «بازرگان در شیوه حکومتداری "فکر می‌کرد که با حکومت مشروطه سلطنتی می‌توان مملکت را اداره کرد" و از سوی دیگر در سیاست‌خارجی به تنش‌زدایی و سیاست موازنه منفی اعتقاد داشتند. آنها معتقد بودند که بایستی همان سیاستی را که دکتر مصدق انتخاب کرده بود ادامه بدهیم و سیاست تنش‌زدایی و نزدیکی به غرب را می‌پسندیدند».

در واقع بازرگان هیچوقت فکر نمی‌کرد که بشود در برابر شاه ایستاد، آمریکا جای خودش تا جائیکه یک روز در فرانسه خطاب به امام گفت:«آقا! ایران، سه رکن دارد، شاه، آمریکا و ارتش. شاه که رفتنی نیست، آمریکا و ارتش هم که پشت به پشت هم حامی سلطنت هستند پس هیچ کاری نمی­توان کرد». ولی جواب امام یک جمله بیشتر نبود: «شاه باید برود!» (برداشت­‌هایی از سیره‌­ی امام خمینی، ص  233)

بنی‌صدر نیز یکی دیگر از چهره‌های این جریان بود که بصورت علنی مو‌ضع‌گیری می‌کرد و تشخیص طیف فکری او شاید کار دشواری نبود. او نیز در جریان رویارویی با طیف مکتبی از گردونه سیاسی انقلاب خارج شد. با حذف چهره‌های شاخص اسلام آمریکایی از صحنه علنی رقابت‌های سیاسی، شاهد دگردیسی این جریان، پوست انداختن آن و در نهایت ادامه حیات آن به صورت مخفی و چندلایه بودیم. جریانی که با پنهان شدن زیر شعارهای انقلابی و ولایی اما همان تفکرات دنیایی خود را ادامه می‌داد و این نقطه، نقطه آغاز "نفاق" و "دوگانگی شعاری و عملی" در بخشی از فعالین سیاسی جمهوری اسلامی ایران بود.

با روی کار آمدن دولت اصلاحات ، مطرح شدن توسعه سیاسی، حذف واژه "مستضعفین"، تقبیح صدور انقلاب، حمله به مبانی فکری استکبارستیزی، هجوم به مبانی دینی و در راس همه اصل ولایت فقیه شاهد از لاک خارج شدن این جریان و حضور دوباره علنی این مکتب فکری بودیم. به طوری که اکبر گنجی به صراحت از به موزه رفتن اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) سخن گفت. نیروهای سیاسی که تا دیروز سنگ مبارزه با آمریکا را به سینه می‌زدند و جزو جریان تند چپ محسوب می‌شدند ناگهان در چرخش 180 درجه‌ای سینه‌چاکان رابطه با آمریکا شدند.

از لاک خارج شدن این جریان و مواضع ناگهان چرخش کرده آنان چنان فضای سیاسی و اجتماعی جامعه را مورد تاثیر قرار داد که منجر به اظهار گلایه و ناراحتی رهبر معظم انقلاب شد. ایشان 13 آبان سال 80 در واکنش به تحولات صورت گرفته اظهار داشتند:

«چرا باید برخی‌ مسؤولان‌ که‌ به واسطه‌ اظهار طرفداری‌ از اسلام‌، انقلاب‌ و آرمانهای‌ امام‌ دارای‌ شأنی‌ شده‌اند، ناگهان‌ طرفدار لیبرال‌ دموکراسی‌ غرب‌ با چنین‌ ماهیتی‌ شوند و در نقطه‌ مقابل‌ مردم‌ سالاری‌ دینی‌ قرار گیرند؟ یکی‌ دیگر از نقاط ضعف‌ این‌ اندک‌ مسؤولان‌، قانون‌شکنی‌ در حوزه‌ اندیشه‌ است؛ این‌ افراد برخی‌ شبهاتی‌ را که‌ به‌ سبب‌ سستی‌ ایمانشان‌ در ذهن‌ آنان‌ بوجود آمده‌، بجای‌ آنکه‌ در مجامع‌ علمی‌ و تخصصی‌ طرح‌ و بررسی‌ کنند در افکار عمومی‌ مطرح‌ می‌نمایند و نام‌ آنرا هم‌ تجدید نظر می‌گذارند در حالیکه‌ این‌، خیانت‌ به‌ افکار عمومی‌ و هرهری‌ مسلکی‌ است‌. این‌ افراد افراطی‌ که‌ در آنزمان‌ ما را سازشکار می‌نامیدند، اکنون‌ در نقطه‌ مقابل‌، حاضرند رسما در مقابل‌ آمریکا و انگلیس‌ عذرخواهی‌ نمایند و برای‌ سرمایه‌داران‌ صهیونیستی‌ فرش‌ قرمز پهن‌ نمایند. دنیازدگی‌، ضعف‌ مدیریت‌ و سرگرم‌ شدن‌ به‌ فعالیتهای‌ جزئی‌ و حزبی‌ و عدم‌ اتحاد کلمه‌ از دیگر آفات‌ و عیوب‌ برخی‌ مسؤولان‌ است».

جریان اسلام ناب آمریکایی به پیشروی خود در فضای سیاسی و اجتماعی ادامه داد که بعد از واگذاری انتخابات سال 84، سعی کرد حضور خود را همچنان در لایه‌های سیاسی و به خصوص فرهنگی حفظ کند. سال 88 و شکست تمامیت‌خواهی این جریان آغاز دوباره به لاک رفتن آن بود. به لاک رفتنی که تقریبا چهار سال ادامه داشت اما با پیروزی دولت "اعتدال" در سال 92 این جریان احساس زمینه‌یابی برای فعالیت مجدد خود را حس کرده و با لابی‌های خود دوباره قصد نفوذ در هرم قدرت را دارد. نفوذی که دقت هرچه بیشتر دولت "تدبیر و امید" را می‌طلبد.

اما خاتمه این یادداشت پاسخ به این سوال است که تفکرات غیرارزشی این جریان به خصوص در سیاست خارجی چه نسبتی با واقعیتعرصه  بین‌الملل دارد؟ یعنی شعار "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" که چکیده مبانی فکری سیاست خارجی جریان اسلام آمریکایی است چه قدر مقرون به صحت است؟ پاسخ را باید با نگاهی به اوضاع منطقه جست. اکنون کشورهای مردمی منطقه که بیشتر گرایشات شیعی و مردم شیعه دارند، در داخل مرزهای خود درگیر جنگ هستند، در صورتیکه سیاست خارجی انقلابی جمهوری اسلامی ایران، درگیری با دشمن را به کیلومترها دورتر از مرز کشور برده و موجب ایجاد حصار امنیتی در اطراف مرزهای کشور شده است. ایران به جای اینکه در داخل مرز خود با گروه‌های تکفیری دست نشانده آمریکا بجنگد، در داخل سوریه، لبنان، و عراق رویاروی آنان قرار گرفته است و این ثمره چیدن مبانی سیاست خارجی بر مبنای "هم غزه هم لبنان" است. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار امسال با نمایندگان مجلس با اشاره به سابقه مبارزه جمهوری اسلامی با جبهه استکبار، وضعیت امروز دنیا را به صحنه‌ی درگیری با دزدان دریایی تشبیه کردند و شرط عبور از این چالش و رمز ماندگاری نظام را «انگیزه‌ی دفاع» و «تداوم مبارزه» دانستند. در واقع "مبارزه مستمر"، "عدم سازش" و "اهداف انقلابی" (یعنی همان نقاط عکس تفکر اسلام آمریکایی) رمز تحقق امنیت کم‌نظیر نظام اسلامی و تداوم پیشرفت و امنیت این کشور شده است که خود به خود بطلان و پوچی تفکر غیرارزشی در سیاست خارجی را به منصه ظهور گذاشته است.

بدین ترتیب باید اعتراف کرد که مبانی اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه و آله و سلم) "رمز قدرت و ماندگاری جمهوری اسلامی" است که تجلی آن در شناخت مدام چهره متغیر طاغوت و مبارزه دائمی با آن است. نکته‌ای که رهبر معظم انقلاب در ادامه دیدار اخیرشان با نمایندگان مجلس این چنین به آن اشاره فرمودند: «نظام با مبارزه به‌وجود آمد، با مبارزه هم باقى ماند. من عرض میکنم کار من و شما ادامه‌ى آن مبارزه است».

اشتراک گذاری
نظرات کاربران
هفته نامه الکترونیکی
هفته‌نامه الکترونیکی سراج۲۴ - شماره ۲۴۶
اخرین اخبار
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••
•••